تحلیل چالشهای اجرای سیاستهای آموزش و پرورش در ایران: نقش نهادهای سیاستگذار، مشارکت ذینفعان، دیجیتالیسم و تحلیل گفتمانی
دوره و شماره : آماده انتشار
نویسندگان : مجید قنبری* 1 ، حمید فلاح الله بخش محله 2 ، سیده معصومه شفیعی سردابرود 3 ، محمد مهدی میرراضی 4
1 پسا دکتری، گروه امور تربیتی و مشاوره، معاونت پرورشی و تربیت بدنی، آموزش و پرورش منطقه چابکسر، چابکسر، ایران.
2 کارشناسی ارشد، گروه امور تربیتی و مشاوره، معاونت پرورشی و تربیت بدنی، آموزش و پرورش منطقه رضوانشهر، رضوانشهر، ایران.
3 کارشناسی ارشد، گروه امور تربیتی و مشاوره، معاونت پرورشی و تربیت بدنی، آموزش و پرورش منطقه چابکسر، چابکسر، ایران.
4 دکتری، گروه امور تربیتی و مشاوره، معاونت پرورشی و تربیت بدنی، آموزش و پرورش منطقه چابکسر، چابکسر، ایران.
چکیده :
سیاستهای آموزش و پرورش در ایران با وجود تلاشهای فراوان برای بهبود کیفیت و دسترسی به آموزش، اغلب با چالشهای جدی در مرحله اجرا مواجه شدهاند. این عدم تحقق سیاستها نه تنها مانع دستیابی به اهداف آموزشی شده، بلکه شکاف بین آرمانهای سیاستی و واقعیتهای موجود را عمیقتر کرده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای اسناد سیاستی و مصاحبههای نیمهساختاریافته با ذینفعان کلیدی (سیاستگذاران، معلمان، دانشآموزان و والدین) انجام شده است. دادهها از طریق تحلیل گفتمان و روشهای تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی قرار گرفتند. اسناد سیاستی آموزش و پرورش ایران از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ به عنوان منابع اولیه تحلیل شدند. مصاحبهها نیز با ۲۰ نفر از ذینفعان در مناطق مختلف ایران انجام شد تا دیدگاههای متنوعی را پوشش دهد. یافتهها نشان داد که نهادهای سیاستگذار با چالشهای ساختاری مانند تمرکزگرایی، نبود هماهنگی بین بخشها و ضعف در نظارت مواجه هستند. مشارکت ذینفعان نیز به دلیل نبود سازوکارهای مؤثر برای مشارکت فعال، محدود بوده است. از سوی دیگر، دیجیتالیسم با وجود پتانسیل بالای خود، به دلیل شکاف دیجیتالی و مقاومت در برابر تغییرات فناورانه، نتوانسته است به طور کامل در نظام آموزشی ادغام شود. تحلیل گفتمانی نیز نشان داد که گفتمان حاکم بر سیاستها بیشتر آرمانگرایانه است و با واقعیتهای آموزشی فاصله زیادی دارد.
سیاستهای آموزش و پرورش در ایران با وجود تلاشهای فراوان برای بهبود کیفیت و دسترسی به آموزش، اغلب با چالشهای جدی در مرحله اجرا مواجه شدهاند. این عدم تحقق سیاستها نه تنها مانع دستیابی به اهداف آموزشی شده، بلکه شکاف بین آرمانهای سیاستی و واقعیتهای موجود را عمیقتر کرده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای اسناد سیاستی و مصاحبههای نیمهساختاریافته با ذینفعان کلیدی (سیاستگذاران، معلمان، دانشآموزان و والدین) انجام شده است. دادهها از طریق تحلیل گفتمان و روشهای تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی قرار گرفتند. اسناد سیاستی آموزش و پرورش ایران از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ به عنوان منابع اولیه تحلیل شدند. مصاحبهها نیز با ۲۰ نفر از ذینفعان در مناطق مختلف ایران انجام شد تا دیدگاههای متنوعی را پوشش دهد. یافتهها نشان داد که نهادهای سیاستگذار با چالشهای ساختاری مانند تمرکزگرایی، نبود هماهنگی بین بخشها و ضعف در نظارت مواجه هستند. مشارکت ذینفعان نیز به دلیل نبود سازوکارهای مؤثر برای مشارکت فعال، محدود بوده است. از سوی دیگر، دیجیتالیسم با وجود پتانسیل بالای خود، به دلیل شکاف دیجیتالی و مقاومت در برابر تغییرات فناورانه، نتوانسته است به طور کامل در نظام آموزشی ادغام شود. تحلیل گفتمانی نیز نشان داد که گفتمان حاکم بر سیاستها بیشتر آرمانگرایانه است و با واقعیتهای آموزشی فاصله زیادی دارد.
کلمات کلیدی :
تحولات فناورانه آموزشی، تمرکزگرایی در آموزش، شکاف سیاسی- اجتماعی، واقعگرایی سیاستی.
تحولات فناورانه آموزشی، تمرکزگرایی در آموزش، شکاف سیاسی- اجتماعی، واقعگرایی سیاستی.